در روزگاری که همه چشم به مصادره تاریخ به نفع خود دارند و تلاش دارند برای خود تاریخ ترسیم کنند، کشور پرتمدن ایران با داشتن نگینهای بسیار در حوزههای فرهنگی و علمی همواره مورد آماج سرقتهای تمدنی شده است. در این سالها از مصادره نامهای اندیشمندان، شعرا و هنرمندان ایرانی کم خبر نشنیدهایم یا برخی از آیینها و ظرفیتهای فرهنگی ما به نام کشورهای دیگر ثبت شده است.
این غفلت را علاوه بر کمکاری و ترکفعلهای مسئولان که به جای خود قابل نقد است، باید در عدم تصویر و تولید آثار سینمایی و تلویزیونی برای شناساندن این بزرگان جستوجو کرد. از سوی دیگر تنها مصادره شعرا و هنرمندان ایرانی به نام کشورهای دیگر را نمیتوان نقطه ضعف ما در عرصه فرهنگسازی جستجو کرد، زیرا همین که از این بزرگان و اندیشه آنها در قالبهای نو رسانهای همچون فیلم، آثاری به دست مخاطب نمیرسد، جای خالی ما را کشورهای رقیب در عرصه فرهنگی – که سالهاست تلاش دارند تمدن ایرانی و گستره آن را پاک کنند- پر میکنند و زمینهای را فراهم میآورد تا جلوه دیگری و متفاوت از بناندیشه این بزرگان ایرانی را به تصویر کشند که فاصله بسیاری تا ارزشهای نهفته آنها دارد. همین مسأله که فضا را برای رقیب فرهنگی خود بازمیگذاریم، خود تاراج داشتههای ایرانی است که از مصادره میراث معنوی ایرانی کم ندارد.
به مناسبت روز بزرگداشت خیام و به بهانه پخش سریال حشاشین که این روزها بسیار هیاهو به پا کرده و در آن تصویری نامعقول از بزرگمرد علم و شعر ایرانی به تصویرکشیده، در این گزارش نگاهی میکنیم به آثار سینمایی و تلویزیونی که از خیام ترسیم شده و تلاش کرده اند تا تمام داشتههای علمی این بزرگمرد ایرانی را حذف و فقط تصویری خمار و آلوده به خمر از این رباعیسرای ایرانی در جهان ترسیم کنند؛ تصویری که متاسفانه امروز در اذهان جهانیان هنوز باقی است و ما هنوز نتوانستهایم اثری درباره این اندیشمند ایرانی تولید کنیم.
جنبههای علمی حکیم عمرخیام نیشابوری کجاست؟
بیش از ۹۷۰ سال پیش در چنین روزی به سال شمسی، کودکی در نیشابور- البته نیشابور پیش از حمله مغول – به دنیا آمد که به یکی از مشهورترین شخصیتهای زمانه خود تبدیل شد. او عمرخیام نیشابوری بود که او را به نام دانشمندی منجم، ریاضیدانی برجسته و یکی از مشاهیر علم و فلسفه زمان خود میشناختند. شاهکار علمی خیام، محاسبه تقویم جلالی بود که یکی از دقیقترین تقویمهای گاهشماری است که بشر به آن دست یافته. خیام در ریاضیات نیز نام بزرگی است و هنوز بسیاری از اکتشافات وی در این عرصه، مورد توجه و معتبر است. به هرحال در زمانهاش، خیام را به دانشمندی میشناختند و حتی تا دو قرن بعد هم هروقت قرار بود از دانشمندی مثال بزنند، نام خیام به ذهنشان میآمد. اما تا دو قرن بعد او هم کسی از خیام شاعر سخن نمیگوید، بلکه جنبه علمی او در زمانه خودش بیش از شاعرانگیاش بوده است. به طور مثال نظامیعروضی که در زمان زندگی خیام، او را دیده، در چهار مقاله هنگامی که از دیدارش با «خواجه امام عمر خیامی» در بلخ و پیشبینی خیام از محل آرامگاهش سخن گفته است، ضمن تجلیل از خیام و نامبردن از وی بهعنوان استاد خویش از عبارت «حجت الحق» استفاده میکند ولی در بیان این حکایت که رنگوبویی شاعرانه هم دارد، اشارهای به شاعر بودن خیام نکرده است.
زندهشدن رباعی به دست خیام
اما بهراستی چه شد که بعد از سالها، رنگ و لعاب شاعری خیام بر وجه دانشیبودن او برتری یافت؟ آنچه ما درباره زندگی خیام میدانیم این است که او خود هیچوقت بر شاعریاش تکیه نمیکرده است. خیام اهل فکر و دانش بوده است و ذهنی ریاضی و فلسفی داشته است.
طبیعی است چنین کسی سری سرشار از سؤال داشته و همه عمر بهدنبال پاسخدادن به پرسشهای ازلی ــ ابدی بوده است که اندیشه اهل فکر را به خود مشغول میکند. در این مسیر است که میتوان حدس زد این دانشمند گاهی که زبان علم را در پاسخ به سؤالاتش ناکافی و الکن میدیده است، در خلوت خود به زبان شعر پناه میبرده است. شعر رسمی و حرفهای در زمان خیام، شعر مدحی بوده که در دربارها رایج بوده و البته قالب رسمی و مورد استفاده اغلب شاعران هم قصیده بوده است. اما در کنار این شعر رسمی، شعری هم در متن جامعه رایج بوده که بیان درددلها، اندیشهها و احساسات افراد عادی جامعه بوده است. این شعر که به پهلویات یا فهلویات معروف بوده، تاریخچهای به اندازه شعر و هنر پیش از اسلام داشته است. این شعر که ذاتا کوتاه و دارای موسیقی و وزن خاصی بوده، در تکوین شعر ایران بعد از اسلام و استفاده از دستاوردهای شعر عرب، به قالبهایی، چون رباعی و دوبیتی تبدیل شد. این نکته که رباعی قالبی کاملا ایرانی است، در بین نظریهپردازان ادبی یک امر مسلم است و نشاندهنده اینکه این قالب ریشه در همان شعر غیررسمی رایج در میان مردم داشته است. خیام از همین قالب رباعی برای بیان حرفها، درددلها و سؤالات مهم خود درباره انسان، هستی و مرگ استفاده کرده است.
موج رباعیسرایی
شعر خیام تا سالها و شاید تا یکی دو قرن بعد از خود او شناختهشده نبود. یکی از دلایل اصلی این امر هم سایهافکندن خیام عالم بر خیام شاعر بود. تا اینکه در اثر تغییر و تحولات فرهنگی ایران بعد از حمله مغول، قالب رباعی ناگهان مورد توجه قرار گرفت. سیروس شمیسا در کتاب «سیر رباعی»، دلیل اصلی توجه دوباره به رباعی را که قالبی حاشیهای و نهچندان رسمی بوده، گسترش تفکر عرفانی و تصوف در قرون ششم و هفتم میدانست. کشف دوباره رباعی، باعث شدشاعران رباعیسراهم مورد توجه قرار گرفتند. به همین دلیل هم بود که خیام و رباعیهایش مورد توجه قرارگرفت اماجنس رباعی خیام باهمه رباعیهای زمانه خود متفاوت بود. رباعیهای او از جنس شعر عاشقانهای نبود که ضربه نهاییاش بهدلیل تکانههای عاطفی است که شاعر برای مخاطب ایجاد میکند. رباعی خیام، انسان و تنهایی او را درعالم هستی، ناپایداری زندگی مادی وبیوفایی جهان را پیش چشم مخاطب میآورد؛ به همین دلیل است که رباعی خیام، خود ژانری ویژه در رباعی شد و بهعنوان اصطلاح رباعی خیامی در ادبیات رواح یافت.
باز هم ردپای انگلیس در تاریخ ایران
خیام با وجود اینکه خودش هم خود را شاعر نمیدانست، اما امروزه بهعنوان یکی از مشهورترین شاعران تاریخ بشریت مشهور است. شاید این سؤال مطرح باشد که چرا خیام و شعرش این همه در جهان مشهور شد و در کشورهای انگلوساکسون محبوبیت یافت؟ ادوارد فیتزجرالد، شاعر و نویسنده انگلیسی کسی بود که سببساز این آشنایی با رباعیهای خیام از اواسط قرن نوزدهم شد. او با ترجمه رباعیهای خیام، شعر او را جهانی کرد. گرچه ترجمههای فیتزجرالد همواره متهم به این بوده که به متن وفادار نبوده است و او با توجه به فرهنگ انگلوساکسون فقط بر برخی از نکات اشعار خیام تاکید داشته و بدون درنظر گرفتن پرسشهای اساسی او از هستی، تصور خود از میگساری را با ترجمهاش پیش روی مخاطب قرار داد.
گرچه رباعیات خیام، با نگاه غربی از ۱۸۶۰ میلادی تاکنون محبوبیت خود را در جهان غرب حفظ کرده، اما ایجاد انحراف تاریخی در به اضمحلال کشیدن چنین چهره علمی چند دهه بعد توسط یک افسر ارتش بریتانیا که منتقدی هنری ورماننویس بود آغاز شد. هالیدن ماگفال کسی بود که با نگارش کتاب «سه یار دبستانی» که در آن خیام، نظامالملک وحسن صباح را به هم مرتبط کرد تا در قالب یک رمان خیام را فردی گوشهنشین معرفی کند، هم دیوانسالاری خواجه نظامالملک را تحریف تاریخی کند و هم از حسن صباح چهره یک تروریست به دنیا ارائه دهد.
جعل تاریخ و اسنادی که دیده نمیشوند
در مورد افسانه سه یار دبستانی که در سریال حشاشین هم به آن اشاره شده و آمده که حکیم عمر خیام، حسن صباح و خواجه نظامالملک در دوران کودکی رفاقت با یکدیگر داشتند و سپس هر یک در بزرگسالی به راهی رفتند بهگونهایکه حسن صباح، رهبری فرقه اسماعیلیه را برعهده گرفت؛ خواجه نظامالملک، سیاستمدار بزرگ دوران سلجوقیان شد و حکیم خیام، شاعر و اندیشمندی گوشهگیر شد که در آثارش اندیشههای نو و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود داشت و همیشه دائمالخمر بود و به خوشگذرانی و عشرتطلبی میپرداخت! اما چنآنکه محمدعلی فروغی در پیشگفتار تصحیح خود از خیام اشاره کرده است: «این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد، حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که بسیار دور از ذهن است؛ بهعلاوه، هیچیک از همدورههای خیام هم به این داستان اشاره نکردهاند.» بر همین اساس است که سریال حشاشین هم براساس جعلیاتی که هالیدن ماگفال افسر ارتش انگلیس نوشته، تصویری دیگرگون از شاعری آلوده به خمار ارائه میدهد در حالیکه این اندیشمند و منجم ایرانی در زمانه خود با رصد دقیق ستارگان تقویمی را نگارش کرد که هنوز دقیقترین گاهشمار جهان بهشمار میرود.
خیام روی پرده سینما با هم با دسیسه انگلیسی
همین تصویرسازی غلط از هالیدن ماگفال در کنار کمکاری سینما و ادبیات ایران، باعث شد تصویر غلطی از خیام توسط سینمای جهان بهویژه سینمای غرب و هالیوود ترسیم و به جهان عرضه شود. عمر خیام، فیلمی ساخته ویلیام دیترله کارگردان آلمانی با بازی کورنل وایلد، مایکل رنی و دبرا پاجت است که در سال ۱۹۵۷ در هالیوود ساخته شد. در این فیلم تصویری که از عمر خیام ارائه میشود براساس خیالبافیهای بری لیندون، فیلمنامهنویس انگلیسی است که فیلم «جنگ دنیاها»ی او شهرت جهانی دارد. او با مطالعه سطحی از کتاب «سه یار دبستانی» ماجراهایی خیالی برای زندگی خیام تصویر میکند. اوازعمر خیام عاشقی دلخسته دختر پادشاه وقت میسازد و بدون درنظرگرفتن روایتی تاریخی به این موضوع اشاره دارد که حسن صباح قصد ترور وکشتن پسر پادشاه را دارد و خیام بهخاطر دلباختگی به دختر پادشاه این دسیسه راخنثی میکند. دراین فیلم نقش عمر خیام را کورنل وایلد برعهده داردو مایکل رنی، درنقش حسن صباح ظاهرشده است. همین نگاه سطحی به خیام براساس یک کتاب جعلی و یک فیلم سینمایی که در کشورهای مختلفی هم به نمایش درآمد خود نشان میدهد که امروزجامعه جهانی چه تصورغلطی ازیک اندیشمند وشاعرایرانی دارند.
میراثداری خیام در غرب یانکی
اما غرب که نشان داده هیچگاه از ارائه تصویر غلط از فرهنگ شرق بهویژه فرهنگ و تمدنی ایرانی بهراحتی نمیگذرد بازهم در سال ۲۰۰۵ سراغ زندگی خیام رفت و توسط یک کارگردان ایرانی که زاده آمریکاست، فیلمی تحت عنوان «میراثدار: افسانه عمر خیام» ساخت که بازهم منطبق با تصویر جعلی از کتاب سه یار دبستانی است. در این فیلم پسری ۱۲ساله به نام کامران از طریق اطلاعاتی که سینهبهسینه از خانوادهاش به او رسیده، کشف میکند که شجرهنامه او به عمر خیام میرسد. کامران تصمیم میگیرد تا با مرور سرگذشت خیام، نام و یاد او را زنده نگهدارد و به نسلهای بعد منتقل کند. بر همین اساس فیلم مخاطب را از زمان حال به روزگار گذشته میبرد. اما بازهم تصویری غیرواقعی و برساخته از کتاب سه یار دبستانی را به تصویر میکشد. در این فیلم خیام و حسن صباح عاشق یک زن میشوند و همین موضوع باعث جداییافتادن میان آنها و ایجاد گسست در رشته دوستی ابدی میشود.
ونسا ردگریو و موریتس بلایبتروی ازجمله بازیگران این فیلم هستند و آنقدر این فیلم به مذاق آمریکاییها خوشآمد که شهردار هیوستون تگزاس به افتخار کارگردان آن که اهل هیوستون است ۲۶ ژوئن ۲۰۰۵ را روز میراثدار نامید.
مخاطب هست سینما گر نیست
با مروری برساختههایغربی ازاندیشمندان ایرانی درسینما، که تعدادآنها هم کم نیست، میتوان نتیجه گرفت موضوع تصویرسازی از اندیشمندان ایرانی چقدر میتواند برای ایران مهم باشد؛ امری که هیچگاه سینمای ایران سراغ آن نرفته است. با وجود آنکه ایران از اولین کشورهایی است که صنعت سینما به آن پا گذاشت، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن تصویر کمی از اندیشمندان و شعرای پارسی به تصویر کشیده شده است. این درحالیاست که ما نمونههایی مثل فیلم «مست عشق» را که این روزها در اکران است داریم که با وجود برخی کاستیها، اما توانسته نظر مخاطبان را جلب کند و بهعنوان یک فیلم پرفروش در گیشه سینمای ایران جا خوش نماید. بر همین اساس هم ظرفیتهای سینمایی ساخت چنین آثاری در سینمای ایران وجود دارد و هم مخاطب از آنها استقبال میکند. بر همین اساس کمکاری در این زمین را باید در ترک فعلهای حوزه فرهنگی سینمای ایران جستوجو کرد.
منبع: روزنامه جام جم