«من همه کاری برای این زندگی کردم، اما انگار مشکل ما حل نشدنی است!»، «هر راهی را که امتحان میکنم باز زندگیمان همان آش و همان کاسه است». نمیدانم چهقدر با عمق این کلمات در زندگی مشترک آشنا هستید و چنین حسی را تجربه کردهاید یا نه؟!، اما این جملاتی است که زوجین خیلی زود بعد از بروز مشکلات و چرتکه انداختن در زندگیشان به زبان میآورند فرقی هم نمیکند چهقدر عاشقپیشه باشند اگر مهارت حل مسئله نداشته باشند هر بار و با کوچکترین مسئلهای، شعلههای اختلاف در زندگیشان زبانه میکشد و پیکر عشقشان را میسوزاند.
پای صحبتهای «فرزانه رمضانی» زوج درمانگر و روانشناس نشستیم تا مهارت حل مسئله را گام به گام برایمان توضیح بدهد، مهارتی که گرچه ساده به نظر میرسد، اما اگر به درستی عملیاتی شود میتواند عمر و سلامت زندگی مشترک را تضمین کند.
همین ابتدا مشخص کنید دعوا سر چیست؟!
گاهی پیش میآید که از موضوعی بسیار ناراحت هستیم، اما این موضوع شاید آنقدر که برای ما مهم است برای همسرمان بزرگ و جدی نباشد و حتی با کلماتی از این دست رو به رو شویم که «حالا چرا اینقدر ناراحتی؟! چیزی نشده که!» جملاتی که باعث میشود احساس کنیم ناراحتیمان و دلیل آن برای همسرمان بیاهمیت است و شروع یک بحث و دعوا بزرگ را رقم میزند. اما به گفته این زوج درمانگر همه این سوتفاهمها به این دلیل پیش میآید که تعریف یکسانی از مسئلهای که اتفاق افتاده در ذهن زن و مرد وجود ندارد.
فرزانه رمضانی در توصیف گام اول مهارت حل مسئله از زوجین میخواهد تعریفشان را از هر مشکل به یک تعریف یکسان برسانند و میگوید: «اگر من با مادرشوهرم مشکلی دارم باید تعریف همسر من نیز از آن مشکل همانی باشد که من فکر میکنم نباید از تعریفهای کلی برای بیان مشکلمان به همسرمان استفاده کنیم. واقعیت این است که فیزیولوژیک مغز مردها به طور طبیعی کلیات را استنباط میکند و من خانم هستم و جزئی نگر. پس برای رسیدن به یک تعریف یکسان از مشکل باید برای همسرم با جزئیات اتفاق و احساساتم را شرح بدهم مثلا بگویم وقتی شما میان جمع آن حرفها را به من زدی من احساس سرخوردگی داشتم. حتی برای چند دقیقه از تو متنفر شدم و دوست داشتم آن جمع را ترک کنم.»
همسر شما علم غیب ندارد!
این زوج درمانگر میگوید: «یکی از مواردی که در تعریف مشکل بسیار مهم است این است که خانمها توقع دارند همسرشان بدون هیچ توضیحی نه تنها متوجه ناراحتی آنها و دلیلش بشوند بلکه برای خوب کردن حال او هم تلاش کنند. تصویری که متاسفانه از طریق رسانه، سریالها، رمانها و کلیپهای فضای مجازی در ذهن برخی از بانوان نقش بسته است، اما واقعیت این است که در زندگی مشترک چنین چیزی وجود ندارد. زندگی مشترک برای دو نفر است و هر دو طرف باید در کنار هم تلاش کنند.
برای مثال مراجعی داشتم که در جلسه مشاورهاش میگفت به همسرم بگوید من برای نجات این زندگی بسیار تلاش کردم از این پس من هیچ کاری نمیکنم و منتظرم ببینم او چه تلاشی میکند. دیدگاه اشتباهی که متاسفانه بین برخی از زوجین رایج است. زندگی مشترک با این رفتار به هیچ نتیجه مطلوبی نمیرسد و باید هر دو طرف برای زندگیشان تلاش کنند.»
ریشه مشکلات را پیدا کنید و بخشکانید!
بعد از این که مشخص شد دعوایتان اصلا بر سر چیست و هرکس با ذهنیت خودش پای میز مذاکره نیامد حالا در گام دوم حل مسئله باید به دنبال ریشهیابی مشکل باشید این مشکل از کجا به وجود آمده چرا به وجود آمده و چه آدمهای در آن دخیل هستند؟! باید دربارهاش گفتگو کنید.
این زوج درمانگر میگوید: در گام بعدی باید ببینم چه اتفاقی افتاد که این احساس ناخوشایند به من دست داده است. مثلا در مثال قبلی اگر من مشکلم را با مادرشوهرم برای همسرم شرح بدهم ممکن است او انکار کند و بگوید برداشت بد من است و مادر او چنین اخلاقی ندارد، اما اگر من برایش ریشهیابی کنم و بگویم پیشزمینههای قبلی دارم و این اتفاق برای من بارها پیش آمده او من را درک میکند، با من همدری میکند و به جای دامن زدن به اختلافها سعی میکند برای حل مسئله به دنبال راهحل بگردد.»
پرونده اختلافتان را همینجا ببندید!
بارها پیش میآید درباره موضوعی دعوا میکنید و باز وقتی در همان موقعیت قرار میگیرید رفتارهای اشتباه قبل را تکرار میکنید و دوباره همان موضوع تکراری باعث اختلاف میانتان میشود، اما چرا وقتی چیزی بین ما اختلاف ایجاد میکند همان بار اولی که دچار چالش میشویم نمیتوانیم به نتیجه برسیم و قوانینی وضع کنیم که پرونده این اختلاف را برای همیشه ببیند. اگر مهارت حل مسئله در گفت و گوهایمان باشد دیگر دعواهای تکراری زندگی مشترکمان را اینقدر سرد و بیروح نمیکند مخصوصا اگر گام سوم را به درستی انجام بدهیم!
فرزانه رمضانی در توصیف گام سوم مهارت حل مسئله اینطور میگوید: پس از این که مشکل را دقیق و مشخص تعریف کردیم و آن را ریشهیابی کردیم باید دنبال این باشیم که برای حل آن چه کنیم؟! یعنی بارش فکری داشته باشیم راه حل بدهیم و بهترین راه حل را انتخاب کنیم. مثلا من از شوخی همسرم ناراحتم، چون احساس میکنم در جمع عزت نفس من را میگیرد. راه حل همسرم این است که نوع شوخیاش را تغیر بدهد، اما من این راه را پیشنهاد میدهم که در آن جمع حریمها را حفظ کند و شوخی نکند. نکته مهم در این مرحله این است که وقتی راه حلی را انتخاب کردیم و به کار گرفتیم باید بعد از مدتی ببینیم آیا این راه حل موثر و مفید بوده یا باید شیوه دیگری را امتحان کنیم؟!»
منبع: فارس