۱۲:۴۵ – ۱۹ مرداد ۱۴۰۳
مدرس زبان انگلیسی در یکی از موسسات معتبر آموزشی بود و قصد داشت همراه خانواده اش به یک کشور اروپایی مهاجرت کند. در کنار تدریس، فعالیتهای فرهنگی هم میکرد. این جوان متولد سال ۶۵ در تهران، خودش هم نفهمید چطور نامش به عنوان اولین مدافعان حرم افغانستانی به ثبت رسید و شد ابوزینب شجاع تیپ فاطمیون. ۴ سال در جبهههای سوریه علیه داعش جنگید و در نهایت در بوکمال حدود ۳۰۰ ترکش به جانش نشست تا آخرین پایگاه داعش فتح شود. ترکشهایی که موج انفجارش بیشتر از زخمها ذره ذره وجودش را آب کرد تا بعد از ۲ سال با مُهر دو توفیق جانبازی و شهادت به آرزوی خود برسد. فاطمه صفدری همسر شهید در ادامه از ناگفتههای زندگی همسرش برایمان میگوید.
شهید مدافع حرم محمدجعفر حسینی از مریدان آیت الله خوشوقت بوده و همراه همسرش در مراسم سخنرانی او شرکت میکرد. مگر میشود پای منبر حاج آقا خوشوقت بنشینی و رشد نکنی. همین طور هم شد. همسر شهید از ماجرای انصراف او از رفتن به اروپا میگوید: «دخترمان تازه به دنیا آمده بود، یک روزی به من گفت: همه کارها برای اشتغال و زندگی در یک کشور اروپایی هماهنگ شده و با درخواستش برای رفتن به سوریه هم موافقت شده است. به نظرت چه کنم؟ تصمیم سختی بود. چند روزی گذشت پرسیدم: آقا جعفر چه میکنی؟ گفت نمیشود حضرت زینب (س) برای آدم، دعوتنامه بفرستد و بعد من به اروپا بروم. خیلی فکر کردم دیدم اگر روزی برسد که من یک هفته مراسم حاج منصور نتوانم بروم، نمیتوانم زنده بمانم. من متعلق به این جبهه هستم، نمیخواهم در جبهه دیگری حتی برای یک زندگی معمولی بروم. تصمیم خیلی سختی بود ولی او این تصمیم را گرفته بود. تصمیمی که محمد جعفر را در زمره ابرار کرد.»
محمد جعفر از همرزمان شهید مصطفی صدرزاده، ابوحامد، حجت و دیگر فرماندهان شهید این لشکر بود. همسر شهید از خاطرات مشترک آنها اینطور تعریف میکند: «شهید صدرزاده بهخاطر اینکه نتوانست در قالب نیروهای ایرانی به سوریه اعزام شود، با شناسنامه فردی افغانستانی به نام «سید ابراهیم احمدی» و به عنوان نیرویی افغانی به سوریه اعزام شد. در این مسیر آقا جعفر خیلی کمکش کرد و با هم صمیمی شدند. به اندازهای که رفت و آمد به خانوادهها هم کشیده شد. هم نشینی با این بزرگان و از طرفی ذکاوت و ریزبینی کاری کرد که او به معاونت تیپ فاطمیون برسد. او همیشه با گرایشات ضد ایرانی مقابله میکرد، هر چند خود، دل پردردی از این برخوردهای دشمن ساز داشت و میگفت به عشق حضرت آقا همه را تحمل میکنم. بهترین خاطره زندگی او، دیدار با حاج قاسم سلیمانی بود. از جمله فعالیتهای شهید راه اندازی هیأت شهدای گمنام افغانستان و ایجاد خیریهای برای کمک به خانوادههای مدافعان حرم بود. او از فعالان عرصه جهادی و فرهنگی در حوزه مهاجران بود که با تشکیل ستاد ویژه خادمین در حماسه اربعین حسینی خدمت میکرد و با تشکیل هیئت شهدای گمنام افغانستانی و دورههای آموزشی ویژه مهاجران قدمهای اثرگذاری را در جهت توانمندسازی دانشجویان و جوانان افغانستانی در ایران برداشت.»
پایگذاری سبک جدیدی از آموزش زبان با محتوای تبلیغی
او به دلیل توان مدیریتی، به سرعت فعالیتهای فرهنگی و تربیتی عمیقی را پایه گذاری کرد. با کمک حاج حسین یکتا و حمایت بنیاد کرامت رضوی با تحت پوشش قرار دادن ۲۰۰ نفر از نخبگان نوجوان افغانستانی به دنبال کادرسازی برای نیروهای انقلابی افغانستان بود. چند سال با جمع آوری کمک ها، هزینه بزرگترین موکب خادمان افغانستانی را در مرزهای ایران فراهم کرد. همسرش میگوید: «وقتی نامه حضرت آقا به جوانان کشورهای غربی و اروپایی منتشر شد. با اساتید دانشگاهها در خصوص ضرورت سبک جدید با محتوای تبلیغی جلسه گذاشت. آنها گفتند دو سال وقت به همراه چند میلیارد منابع میخواهیم. اما آقا جعفر سبک جدیدی از آموزش زبان با محتوای تبلیغی را ظرف مدّت کوتاهی با کمترین هزینه پایه گذاری کرد. سبکی که در آن افراد با محوریت تبلیغ انقلاب و مهدویت آموزش زبان ببینند.» از این شهید دو فرزند به نامهای زینب و محمدحسین به یادگار مانده است.
منبع: همشهری آنلاین