روستای امامه پشت پیچ و واپیچهای محدوده رودبار قصران پنهان شده است؛ روستایی حوالی آهار و میگون که قرار گرفتن در سینهکش کوههای البرز آن را به روستایی سرد و برفگیر تبدیل کرده است.
نام این روستا در کتابی از یاقوت حموی، مورخ و جغرافیدان قرن هفتم هجری هم آمده است و آن را «انبامه» نامیده است؛ روستایی که در ارتفاع واقع شده است.
«ابوالقاسم تفضلی» در کتاب «از فروغ السلطنه تا انیس الدوله» ریشه نام این روستا را «انبانه» به معنی محل انبار کردن گندم میداند. تا نیم قرن پیش، شغل اغلب مردم این روستا کشاورزی بود و زمینهای روستا محلی برای کشت گندم و جو بودند.
ناصرالدین شاه امامه را دوست داشت و چون ویلایی در آن نساخته بود، تابستانها چند هفتهای در آن اردو میزد و به تفرج در روستا و لذت بردن از آب و هوای مساعدش میگذراند.
در یکی از این سفرها، دختری را میبیند و یک دل نه، صد دل عاشقش میشود. یک ماه بعد از بازگشت به تهران دستور میدهد او را به کاخ بیاورند و لقب «انیس الدوله» را به او میدهد.
انیس الدوله دختری یتیم بود و به همراه عمو و دو برادر خود زندگی میکرد. ورود یکی از اهالی روستا به کاخ شاه اتفاقهای زیادی برای این روستا رقم زد. از آبادی بیشتر روستا و ساخته شدن جاده گرفته تا معافیت پسران روستا از خدمت نظام.
بعدها وقتی انتخاب نام خانوادگی برای اهالی روستا اجباری شد، خاندان انیس الدوله نام خانوادگی «انیسی» را برای خود انتخاب کردند. در حال حاضر انیسی یکی از طایفههای نام آشنای روستای امامه به شمار میرود.
کیایی، بابایی، علی عسکری و درزی از طایفههای نام آشنای دیگر در این روستا هستند. کوچه «سید حسن رزاز» جایی است که خانه مادری پهلوان حسن رزاز را در دل خود جای داده است. خانه متروکهای که میزبان باد و باران زمستان روستا است.